فهیم دشتی؛ مرد قلم و سنگر-بخش پنجم و پایانی
صدیق الله توحیدی
بخش پنجم و پایانی:
دشتی و تلاش برای وحدت مجاهدین جبهه مقاومت
پس از آن که طالبان در سال ۲۰۰۱ سقوط کردند و ما دوباره به کابل برگشتیم، تصمیم همة مان این بود که دیگر کار سیاسی نمیکنیم؛ زیرا روزنامه نگاران باید اصل بی طرفی را رعایت کنند.
دشتی هفته نامة کابل را به مدیریت خودش سامان داد و میر حیدر مطهر روزنامة آرمان ملی را که قبلا یک روزنامه دولتی بود و متوقف شده بود، دوباره به شکل روزنامه آزاد جواز گرفته، کارش را از سر گرفت. مولانا عبدالله از کار حکومتی استعفاء کرده، مشاور حقوقی تلویزیون خصوصی طلوع و گرداننده برنامة معروف “گفتمان” درآن تلویزیون شد.
من پس از سال ۲۰۰۵ میلادی از کار در وزارت اطلاعات و فرهنگ استعفاء نمودم و مدتی با کلید گروپ، سپس با موسسه بین المللی انترنیوز و سازمان نی حمایت کننده رسانه های آزاد افغانستان همکاری داشتم.
بهار سال ۲۰۰۸ میلادی مرحوم دشتی همة مان را به پاتوق مان که دفتر روزنامه آرمان ملی بود دعوت کرد. دیدار های مان همیشه در دفتر روزنامه آرمان ملی صورت میگرفت، آقای مطهر مرد نیکوکار وخوش برخورد است ازحضورما در دفترکار و یا منزلش لذت میبرد واگر گاهی نمیرفتیم برآشفته میشد. دشتی در آن نشست ضمن شکایت از بزرگان جبهة متحد مقاومت سابق گفت: سال آینده انتخابات ریاست جمهوری برگزار میشود؛ بزرگان مجاهدین به ویژه، جبهة مقاومت سابق هر کدام معاونیت یک نامزد را پذیرفته به جان هم خواهند افتاد. چون ما ادعای کار سیاسی و ماموریت دولتی را نداریم میتوانیم با آنها دیدار کرده از آن ها تقاضای وحدت و یکپارچهگی در مبارزات انتخاباتی را نماییم، نباید مردم به چند دسته تقسیم شوند، جبهة مقاومت باید یک نامزد مشترک داشته باشد.
چون رهبران سابق جبهة متحد را همه میشناختیم، فکر کردیم که اگر ما اقدام به انسجام و وحدت آن ها نماییم شاید موّثر واقع شود. همه این پیشنهاد را پذیرفتیم و قرار براین شد که ما دیدار هایمان را با رهبران سیاسی جبهة متحد آغاز کنیم. به اساس برنامه، قرار شد مذاکرات را با شهید استاد برهان الدین ربانی، استاد عبدرب الرسول سیاف، مرحوم مارشال قسیم فهیم، احمدضیاء مسعود، محمد یونس قانونی، عطا محمد نور و داکتر عبدالله عبدالله، آغاز کنیم.
در هر دیدار تاکید داشتیم که ما کار سیاسی نمیکنیم و ماموریت دولتی را نمیپذیریم. انچه میخواهیم، آن را به صلاح شما و مردم خویش میپنداریم. تا سال ۲۰۰۹ میلادی یک سال تمام این تلاش ها ادامه داشت. رهبران هر کدام برنامة خویش را داشتند و آن چه ما میخواستیم در تقابل با خواسته های درونی آنها بود. بالاخره در جمع آنها داکتر عبدالله رسماً اعلام کرد که آماده است در انتخابات ریاست جمهوری از آدرس جمعیت اسلامی نامزد شود،. در ملآقات نخست مان داکتر عبدالله هم ابراز نگرانی کرد، مولانا عبدالله گفت: «وقتی رمضان بشردوست جرآت نامزد شدن را دارد، شما باید این شهامت را داشته باشید.» داکترعبدالله مطمین نبود که استاد ربانی او را حمایت خواهد کرد، از جانب دیگر احمدضیاء مسعود نیز خود را آماده نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری میکرد.
احمد ضیا مسعود تمایلی به حمایت از داکتر عبدالله نداشت و سعی میکرد خودش نامزد شود؛ چون پست معاونیت اول ریاست جمهوری را قبلا داشت خود را مستحق تر از داکتر عبدالله میدانست. شهید استاد ربانی بالاخره آماده شد تا از داکتر عبدالله حمایت کند؛ اما مارشال فهیم به خاطری که خود از جانب کرزی در تکت انتخاباتی به عنوان معاون اول اعلام شد، در حمایت از کرزی وارد انتخابات شد. احمدضیاء مسعود وقتی دید که شهید استاد ربانی از داکتر عبدالله حمایت میکند، ناگزیر شد از ادعای خویش بگذرد. آنچه ما تلاش داشتیم بالاخره نتیجه نداد، هر کدام به راهی رفتند و انتخابات ۲۰۰۹ میلادی هم با تقلب همراه شد و کرزی بار دیگر به ریاست جمهوری رسید.
بعد از این همه تلاش و سعی بیحاصل، گروه چهار نفره ما تصمیم گرفت که دیگر در این زمینه تلاش نکرده و بگذاریم تا گردش روزگار به آنها درس بدهد. دوباره به کارهای دادخواهی و خبرنگاری مان مشغول شدیم. کار هفته نامة کابل به دلیل مشکلات مالی هر روز با چالش های جدی مواجه میشد. با وجود آن دشتی هیچ وقت خواستار حمایت مالی از جانب دولت نشد و بالاخره هفته نامة کابل پس از سالها نشرات و داشتن اعتبار داخلی و خارجی از نشرات بازماند.
در انتخابات سال ۲۰۱۴ نیزسعی کردیم که درکمپ هیچ نامزدی رسما فعالیت ننمایم، اما میخواستیم که از تقلب در انتخابات جلوگیری شود. مشورت ها و تماس هایی با داکتر عبدالله داشتیم و سعی میکردیم روند مبارزات انتخاباتی به صورت قانونی به پیش برود. این تلاش ها ناشی از نفرت ما از داکتر غنی بود. گروه چهار نفرة ما به این نتیجه رسیده بود که داکترغنی مردیست مزور و قومگرا که علاقهای به مردم افغانستان ندارد؛ زیرا ماموریت او درسمت وزیر مالیه و رئیس دانشگاه کابل، چهرة او را افشاء نموده بود، اما برخی به اصطلاح رهبران، فریب عوام فریبی های اورا خوردند.
به همین دلیل تلاش داشتیم که افغانستان از شر داکترغنی نجات یابد. مشورة دشتی وسایر اعضای گروه چهار نفره این بود که داکتر عبدالله به هیچ وجه تسلیم خواست های امریکا نشود و پس از اعلام نتایج، در برابر آرای تقلبی بایستد و نتایج را نپذیرد. داکتر عبدالله به خواست دشتی و ما توجه نکرد و ریاست نامنهاد اجراییه را پذیرفت و درحالی که داکتر غنی به هیچ یک از تعهداتش در زمینة اعطای صلاحیت به آن نهاد وفا نکرد، ریاست اجراییه بدون صلاحیت و فقط در قالب برگزاری مجالس نمایشی وزرا و ملآقات ها باقی ماند.
پس از آن، روابط مان را با همة رهبران سیاسی به حد اقل رسانیدیم. درانتخابات ۲۰۱۹ اصلا به بحث انتخابات نپرداختیم فقط تلاش کردیم که مولانا عبدالله از آدرس جامعه مدنی به عضویت کمیسیون انتخابات درآید تا بتواند مانع تقلب انتخاباتی شود. در این زمینه هیچ گروه سیاسی کمک نکرد؛ اما بعداً متوجه شدند که مولانا عبدالله به عنوان یگانه صدای اعتراض در برابر تقلب در داخل کمیسیون انتخابات اصل عدالت را با معامله زیر پا نکرد و در برابر هیچ تهدید و تطمیع کم نیاورد.
دقیقا آنچه امید میرفت مولانا عبدالله ثابت قدم و استوار در مقابل تمام تقلب ها و بی عدالتی ایستاد. باری مولانا از فشار سیاسی که بر وی وارد میشد و حتا تهدید به مرگ به میگردید، شکایت نموده و مشوره خواست. دشتی گفت: مولانا صاحب آن چه را حق میدانید در کنارش بایستید؛ نام تاریخی خود را حراست کنید، زندگی و مرگ بهدست ذات الهی است با قوت سر حرفت بایست. این درحالی بود که دشتی و هیچ کدام ما از داکتر عبدالله رضایت نداشتیم و فقط مولانا عبدالله میدید که رای مردم را دزدی میکنند و میخواهند داکتر غنی با تقلب بار دیگر رئیس جمهور شود.
مرحوم دشتی از همه رهبران سیاسی آزرده بود و حتا روابط خونی اش با دکترعبدالله نیز آسیب دیده بود. در یکی از مصاحبه هایش داکتر عبدالله و داکتر غنی را یک سان کوبید و این سبب شد که برخی ها از او به داکتر عبدالله شیطنت کنند. تنها در انتخابات ۲۰۱۴ اطلاع گرفتیم که احمدضیاء مسعود میخواهد به عنوان معاون گل اغا شیرزی در انتخابات معرفی شود. ما هر چهار نفر پشت دروازة ایشان رفتیم و خواستار ملآقات شدیم؛ اما احمدضیاء مسعود ما را نپذیرفت و یکی از افرادش گفت: معاون صاحب استراحت است. درحالی که نزدیک های عصر بود ما متوجه شدیم که ایشان نمیخواهند ما را ببینند. دشتی برایم گفت که یک نامه برایش بنویسید و بعد میرویم. من نامهای نوشتم که ایشان را از رفتن در تکت انتخاباتی گل اغا شیرزی که شانسی برای موفقیت نداشت برحذر داشتم و نوشتم این اخرین بار است که برای تان نصیحت میکنیم و سپس نامه را با این بیت پایان دادم.
ای آن که به اقبال تو در عالم نیست -گیرم که غم تو نیست غم ما هم نیست
بعد از آن دیگر هیچ وقت به دیدار احمدضیا مسعود نرفتیم. احمدضیا مسعود بعد با داکترغنی متحد شد و بعد از پیروزی داکتر غنی به عنوان مشاور ارشد در امور حکومتداری خوب کار را آغاز کرد؛ اما بهسرعت اختر بختش غروب کرد و برکنار گردید. دشتی و همة گروه ما در انتخابات ۲۰۱۹ بیطرف باقی ماندیم، چون میدانستیم که داکترغنی به مولفه های دموکراتیک باور ندارد. دشتی، دعوت های گروه غنی را رد کرد. همة ما معتقد بودیم که نباید مامور هیچ حکومتی شد. خوب است تا تربیون اعتراض را از سکوی بیطرف حفظ کنیم؛ زیرا از این طریق می توانستیم خواست های مردم را خوبتر مطرح کنیم.
در سال ۲۰۱۹ وقتی بحث آمد آمد طالبان گرم شد، و سپس امیر جوان احمد مسعود از غربت برگشت، شهید دشتی با گروه مشورت کرد که میخواهد کار سیاسی را با احمد مسعود آغاز کند. برخی از دوستان مشوره دادند که بهتر است همراهش همکاری شود؛ اما نه رسمی، چون موقف اجتماعی و سیاسی دشتی، نه مرهون کدام جریان سیاسی بود و نه از آدرس کار سیاسی بدان جا رسیده بود؛ دشتی گفت: احمد مسعود هنوز کوچک بود که من تعهد کردم که هر گاه آماده مبارزه گردد با وی همراه و همگام خواهم شد؛ چون فکر میکنم روز حشر آمر صاحب ( شهید احمدشاه مسعود) خواهد گفت که فرزندم را چرا تنها گذاشتید.
او بعد از آن از اتحادیه و فدراسیون و همه امور خبرنگاری استعفاء کرد. زیرا کار کردن در دو جای متفاوت را مغایر اخلاق مسلکی میدانست. دشتی استعفایش را در حضور همکاران فدراسیون اعلام کرد و رسماً نامه نوشت. همکاران فدراسیون همه اصرار کردند که باید در هر دو جا باشد؛ اما دشتی نپذیرفت و خواهش کرد که او را اجازه دهند تا باقی عمر خویش را درکنار احمد مسعود یگانه پسر قهرمان ملی، سپری کند. در مدت کم کارهای زیادی در دفتر احمد مسعود انجام داد؛ سرعت تسلط طالبان بر افغانستان و بالاخره کابل همه را غافلگیر کرد. روز سقوط کابل به دست طالبان، تیلفونی با وی صحبت کردم آرام و متین بود و گفت: در مسیر منزل است. تا اینکه مطلع شدم به پنجشیر رسیده است و پایان زنده گی پربار او را همه از رسانه ها شنیدیم. دردآور بود! دشتی، شهید شد.